سیگار...

ســـیـــگارمـــــــــــــ چــه زیبا کام میدهد او تا صبح پیراهن سفیدش را برایم میسوزاند و من از لبــانش بوســـه ها میگیرم . چه لذتی میبرم از این رفاقت بی منت او از جان مایه میگذارد و من از عمـــــــــر

[ سه شنبه 29 مهر 1393برچسب:, ] [ 21:25 ] [ °*°∘ѕαdeɢн∘°*° ] [ ]

تنها ترین تنها

خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت تو به حق تنهاییت او را در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش مگذار

[ چهار شنبه 23 مهر 1393برچسب:, ] [ 19:31 ] [ °*°∘ѕαdeɢн∘°*° ] [ ]

خیلی ها

....خدایا.... خیلی ها دلمو شکستن ، دیگه تحمل ندارم! شب بیا با هم بریم سراغشون... من نشونت میدم، تو ببخششون...!!!

[ چهار شنبه 23 مهر 1393برچسب:, ] [ 8:36 ] [ °*°∘ѕαdeɢн∘°*° ] [ ]

نبار باران

نبار باران ، عاشقانه اش نکن بغضم را نترکان ،خاطرات را زنده نکن من و او دیگر کنار هم نیستیم او زیر چتر دیگری و من خیس خاطراتم

[ شنبه 19 مهر 1393برچسب:, ] [ 10:12 ] [ °*°∘ѕαdeɢн∘°*° ] [ ]

دستای تو

دستاشو مشت کـرده بود … پرسـیدم توی مشتت چـیه؟ گفت : خودتـ نگـاه کن دستاشو گرفتم و آروم باز کردم … توی دستاش چیزی نبود !!! گفتم : چیزی نیست کـه …! دستامــو که توی دستاش بود فشـــرد و گفت: نبــود…!!! ولی حــالا که هست!!!!

[ دو شنبه 14 مهر 1393برچسب:, ] [ 13:38 ] [ °*°∘ѕαdeɢн∘°*° ] [ ]

پسرک گل فروش

پسرک گل فروش گل هاش توی دستش بود نشسته بود لب جدول رفتم نشستم کنارش گفتم... برای چی نمیری گلات رو بفروشی؟ گفت...بفروشم که چی؟ تا دیروز میفروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتر ولی دیشب حالش بد شو و مرد... با گریه گفت... تو میخواستی گل بخری؟؟؟ گفتم بخرم که چی؟ تا دیروز میخریدم برای عشقم امروز فهمیدم که باید فراموشش کنم... اشکاشو که پاک کرد یه گل بهم داد گفت...بگیر باید از نو شروع کرد تو بدون عشقت... من بدون خواهرم

[ چهار شنبه 9 مهر 1393برچسب:, ] [ 11:16 ] [ °*°∘ѕαdeɢн∘°*° ] [ ]

اشک

دیشب با خدا دعوایم شد.با هم قهر کردیم... فکر کردم دیگر من را دوست ندارد رفتم گوشه ای نشستم. چند قطره اشک ریختم وخوابم برد. صبح که بیدار شدم.مادرم گفت: نمیدونی از دیشب تا صبح چه بارانی می امد

[ چهار شنبه 2 مهر 1393برچسب:, ] [ 9:18 ] [ °*°∘ѕαdeɢн∘°*° ] [ ]

دلم شکست

شیشه ای میشکند. یک نفر میپرسد:که چرا شیشه شکست؟ یک نفرمیگوید:شاید رفع بلاست. دیگری میگوید:شیشه را باد شکست. دل من سخت شکست. هیچ کس هیچ نگفت. از خودم میپرسم:ارزش قلب من از شیشه یک پنجره هم کمتر بود؟

[ سه شنبه 1 مهر 1393برچسب:, ] [ 21:8 ] [ °*°∘ѕαdeɢн∘°*° ] [ ]

روزگار

روزگاری پیرمردی بود که از خرپف زنش هر روز به او شکایت میکرد پیرزن باور نمیکرد و میگفت بهونته. تا اینکه شبی پیرمرد خرپف زنش رو ضبط کرد و صبح منتظر ماندکه مدرک نشون بده اما زنش هیچ وقت بیدار نشد. اون صدای ضبط شده لالایی شب های پیرمردشد

[ سه شنبه 1 مهر 1393برچسب:, ] [ 21:0 ] [ °*°∘ѕαdeɢн∘°*° ] [ ]

لبخند تلخ

يه دختر كوري تو اين دنياي نامرد زندگي ميكرد .اين دختره يه دوست پسري داشت كه عاشقه اون بود.دختره هميشه مي گفت اگه من چشمامو داشتم و بينا بودم هميشه با اون مي موندم يه روز يكي پيدا شد كه به اون دختر چشماشو بده. وقتي كه دختره بينا شد ديد كه دوست پسرش كوره. بهش گفت من ديگه تو رو نمي خوام برو. پسره با ناراحتي رفت و يه لبخند تلخ بهش زد و گفت :مراقب چشماي من باش

[ سه شنبه 1 مهر 1393برچسب:, ] [ 15:5 ] [ °*°∘ѕαdeɢн∘°*° ] [ ]